ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ
چگونه پيچک غم , ارغوان شادی را , به باغ خاطر ما جاودانه پژمرده ست ! چگونه کم کم زنگار نااميدی ها , جلای آيينه شور و شوق را برده ست . لبان ما , ديری است , به هم فشرده چو نيلوفران نشکفته ست . چنان به زندگی بی نشاط خو کرديم ؛ که نقش روشن لبخند يادمان رفته ست ! فريدون مشيری
نظرات شما عزیزان:
یکی از دست نوشته هام هدیش میکنم به شما عزیزم امید وارم خوشت بیاد
زمانه را چه شده است
مردم چرا اینگونه اند
یاد روزهای قشنگ به خیر
روزهای که ندیده ایم
فقط آوازه اش شنیده ام
بابا بزرگ وقتی از قدیما میگه
از اون همه شادیو
معرفتو عشق آدما میگه
آدم دلش میسوزه
بیچاره دل من
طفلکی قلب شکسته ی تو
همه دنبال تکیه گاه عاطفین
اما کدوم تکیه گاه
کدوم آدم سربراه
آهای آدما
به خدا همه لایق محبتیم
اگه دوست داریم همدیگرو
خوبه که جون برای هم فدا کنیم
نکه همدیگروواسه هوس فداکنیم
قشنگه خیلیییییییی
چرابهم سرنمیزنی
راستی چراآدرس جدیدمولینک نکردی
دوستت دارم
یاحق
نه تو از یادم نمیری
حتی الانم نمیشه
عشقو از من پس بگیری...
این یکی از جدیدترین شعرهای یگانست....
منم عاشق محسنم..
ممنون...
بی زحمت یه سر میزنی تو نظرسنجی هم بشرکت...
طراح : صـ♥ـدفــ |