ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ
پروانه سوخت شمع اشک ريخت پس خم گشت صورت پروانه نيمه جان را بوسه زد آنگاه با خاکسترش او را در زير شعله های بی رمقش که زمانی برای رقص پروانه مجلس را روشن می ساخت , پوشاند تا کسی از راز نيمه شب آنان باخبر نگردد ..
نظرات شما عزیزان:
شیرها پاکتی
پلنگها صورتی
قهرمانان دو پینگی
عشقها ساعتی
وخودروها تکامل پیدا کرده اند
اما خیلی از آدمها
هنوز انسان نشده اند
طراح : صـ♥ـدفــ |